سئوال: سیوطی می نویسد:صحابه علی رغم اینکه عرب فصیح بودند و قرآن به زبانشان نازل شده بود هرگاه معنای لفظی را نمی دانستند توقف می کردند و از پیش خود سخنی نمی گفتند و آورده است که:از ابو بکر راجب وَ فاکههً وَاباّپرسیدند گفت:هیچ آسمانی بر من سایه میافکنَد و هیچ زمینی مرا نپذیرد که من درباره کتاب چیزی بگویم که نمی دانم ،و نیز آورده اندکه عمر وَفاکههً وَابا را بر فراز منبر می خواند وگفت:فاکهه را میدانیم امّا ابّ چیست؟در خود فرو رفت و گفت:ای عمر این،خود به رنج افکندن است.
همینطور نقل کرده است که ابن عباس گفت:من فاطِرِالسَموات را نمی دانستم تا اینکه دو عرب بیابان گرد به نزدم آمد و درباره چاهی دعوا داشتند یکی از آن دو گفت:أنا أفطَرتُها یعنی أنا إبتدعتُها
همچنین آورده انداز ابن عباسدرباره ی وَ حَناناً مِن لَدُنّاپرسیدند ابن عباس گفت:من به خدا نمی دانم وَحَناناًچیست؟و نیز از او آورده اند که من همه قرآن را می دانم جز چهار تا:غِسلین،حَناناً،أوّاه،الرَقیم
و اورده اند که ابن عباس گفت:من ،رَبّنا إفتَح بَینَنا وَبَین َقَومِنابالحَقّرا نمی دانستم تا اینکه دختر ذی یزن گفت:تَعال اُفاتِحُکیعنی اُخاصِمُک.
باز از ابن عباس نقل کرده است که گفت:غِسلین را نمی دانم گمان می کنم که زقّوم باشد.
|